کعبهٔ وصل تو پناه منست


طاق ابروت قبله گاه منست

چشم فتان مست خونریزت


خود زبیداد خود پناه منست

خود ره لشگر غمت دادم


غارت خان و مان گناه منست

بنگاهی اگر خراب شدم


چشم مست تو عذرخواه منست

شد دلم خون زروی گلگونت


اشک خونین من گواه من است

روی و راه دگر نمیدانم


لطف و قهر روی و راه منست

فیض روز تو هم تیره از آنست


بخت من هم سیه ز آه منست